جدول جو
جدول جو

معنی دوست دارنده - جستجوی لغت در جدول جو

دوست دارنده
(شِ خْوَ / خُر دَ / دِ)
دوستدار. دوستار. خواهان و مهربان و صمیمی. (از یادداشت مؤلف). وامق. (دهار). هو. (از منتهی الارب) : فیلسوف، دوست دارندۀ حکمت. لبن، دوست دارندۀ شیر. (منتهی الارب) :
که ما شاه را سربسر بنده ایم
ابا بندگی دوست دارنده ایم.
فردوسی.
رجوع به دوستدار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وْ زَ دَ / دِ)
تارک. (یادداشت مرحوم دهخدا). دست بردارنده. رهاکننده
لغت نامه دهخدا